به خصوص که ایشان استعداد و خلاقیتی که لازمه کار هنری است و نتیجه آن برخی از خاطره انگیزترین نغمات و ترانههاست، را دارا بود و زیر نظر استادی بیهمتا چون صبا آموزش دید و میوه ای پربار وبرگ شد در فضای موسیقی ایران که از خرمن آثار به جای مانده ایشان سالها و قرنها میتوان بهره برد.
لذا در این یادداشت بر نکتهای از خصوصیات ایشان انگشت تاکید مینهم که خود با آن مواجه بودم و آن، روحیه نقد و نقد پذیریشان بود. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که جامعه ایران در تمامی حوزههای سیاسی و فرهنگی و هنری با معضلی به نام «فقدان گوش شنوا و ذهن نقدپذیر روبروست» و در این میان اهل هنر و به خصوص اهالی موسیقی ضریب تحملشان در نقد کمتر از هر قشر و صنف و نحلهای است. لذا اگر کسی در این میانه هویدا شود که با نقد نه تنها بیگانه نباشد که منتقد را تشویق و تحریض کند و سخنش را بشنود و از این گوش نگیرد و از گوش دیگر به در نکند،، باید بر ذهن و ضمیر او بوسه تحسین زد.
میانه: استاد خرم این بختیاری را داشت که مجموعهای از خاطراتش را انتشار دهد. آن هم با کوشش و سماجت جناب وکیلی که هشت سالی پایش ایستاد و کار را به سامان رساند تا انتشارات جاویدان اثر را منتشر کند.
وقتی کتاب غوغای ستارگان (برگرفته از یکی از ترانههای ماندگار استاد) منتشر شد، نقد مانندی بر اثر نوشتم و در همشهری الف منتشرش کردم (تابستان 89) این نوشته بعدها با اندکی اضافات در همشهری آنلاین در فضای مجازی منتشر شد.
خرم موسیقیدان یا مهندس؟ نگاهی به خاطرات استاد همایون خرم
بعد مدتی روزی تلفن زنگ زد، صدای استاد پشت تلفن بود که از یادداشتم درباره کتابشان یاد کردند و گفتند خواستند تشکری بکنند. با این که نوشته من اندکی تعریض در آن نهفته بود ،ایشان با تحسینی از نوشتهام یاد کردند که امر بر خود من مشتبه شد! من هم که فضا را این گونه دیدم ، دو پرسش را با ایشان در میان گذاشتم که در گاه نوشتهایم آوردم و اکنون آن دو پرسش و پاسخ را میآورم. پاسخهای بزرگوارانه استاد خرم نشان میدهد که چهرهای با این همه کار و اثر ماندگار و در چنین موقعیت هنری، وقتی پای سخنی منطقی به میان میآید، در برابرش سر تعظیم فرود میآورد. من البته بعدها یک گفت وگوی کوتاه هم با ایشان درباره ترانه تو ای پری کجایی انجام دادم که در نگاه پنجشنبه مرحوم منتشر شد.
انجام: پرسش اول من باز میگشت به چرایی استفاده از عکس، به زعم من بیربط، در روی جلد کتاب خاطراتشان که در همان یادداشت «خرم موسیقیدان یا مهندس» آورده بودم. بخشی از آن را بخوانید. «نکته نهایی درباره طرح جلد کتاب است. در طرح جلدو عنوان بندی کتاب هیچ نشانی از موسیقی نیست. حتی عکسی که از استاد خرم در روی جلد نشسته است تصویر پیرمردی است که در آتلیه نشسته و عکسی گرفته که حتی چین و چروکهای لباسش هم هویداست. این درحالی است که در داخل کتاب عکسهای بسیار خوبی از آقای خرم وجود دارد از جمله عکسی که در صفحه 625 کتاب آمده که ایشان را در حال نواختن ویلن نشان میدهد و عکس بسیار تاثیرگزاری هم هست. طبیعی است اگر مخاطبی با کارهای آقای خرم آشنا نباشد، گمان میکند که کتاب خاطرات یک مهندس است تا یک موسیقیدان، چرا که در عنوان اول کتاب هم آمده است خاطرات هنری مهندس همایون خرم و نه نوازنده یا آهنگساز همایون خرم. امید که ناشر و آقای خرم در چاپهای بعدی کتاب به اصلاح این امر همت گمارند. چون نگارنده وقتی این عنوان را دید چنین حسی به ذهنش متبادر شد که آقای خرم از مهندس بودن خویش بیشتر راضی است تا از موزیسینبودنش، در حالی که جامعه ایران هزاران مهندس در دور و برش میپلکند، اما کمتر کسی میتواند تردید کند که همایون خرم موسیقیدان یکیست و دومی ندارد.» ایشان انتقاد مذکور را پذیرفتند و گفتند که من هم معتقدم که باید روی جلد یک نشانهای از موسیقی میآمد و سپس در لفافه و به طنز گفتند که دست ایالات! متحده آمریکا توی کار بود که نذاشتند این کار انجام شود.
نکته دوم پرسشی بود درباره مراعات بسیاری که در نقد افراد و جریانات موسیقی وجود داشت، به خصوص در دوره رادیو که اکنون مشخص شده است چه باندهایی دست اندرکار بودند و استاد خرم شاهد این ماجراها بودند ولی در خاطراتشان از این مسائل یادی نکردند در حالی که مثلا استاد سایه در خاطراتشان به اشاره و تصریح از وجود این باندها نام بردند و حتی گاه در لفافه نام برخی از افراد را هم آوردند که خوشبختانه وقتی به نام استاد خرم می رسند درباره ایشان و مرحوم جواد معروفی میگویند «در باند بازیهای مرسوم اهالی موسیقی در آن دوران نبودند.» ایشان ضمن پذیرش چنین انتقادی برایم توضیح دادند که نمیخواستند خاطره ای تلخ در مخاطب نسبت به برخی از همکارانش ایجاد کنند. یادش گرامی باد.